رفته بودیم کیش
سه شنبه شب حرکت کردیم به سمت کیش از همون اول که پامونو گذاشتیم تو فرودگاه شیطنتات شروع شد تا زمانی که برگردیم .
دکترت گفته بود موقع بلند شدن هواپیما باید در حال مکیدن شیشه شیرت باشی خلاصه منم شیرتو آماده کردم هواپیما که حرکتش توی باند شروع شد دادم بهت اما اینقدر تند خوردی که تا خواست بلند شه شیرت تموم شد دیگه منو بابا هول شده بودیم تند تند فلاکسو بیار و شیر درست کن و تو ام طاقت نداشتی کلی پیچ خوردیم تا شیرتو دادیم بهت .همچین که شیرت تموم شد دیدیم قرمز شدی و خراب کاری کردی ...وای حالا تو اونجا باید چیکار میکردم دستشویی هواپیما آب نداشت دستمال نبود سطل نداشت از همه بدتر جایی واسه عوض کردنت نبود ....این مهماندارای بیچاره اسیر تو شده بودن .....هر جوری بود رسیدیم .
رفتیم اولین مرکز خرید .اعتصاب کردی که توی کالسکه نمیشینی .واااای همش یا بغل بابا امیر بودی یا این مدلی توی کالسکه ...
هر کی میدیدتت میخندید میگفت این چه مدل کالسکه سواری آخه ....
روز دوم به مدت 10 دقیقه حاضر شدی بشینی توی این ماشینه :
اما فقط 10 دقیقه بعدش من کالسکه رو خالی میبردم بابا امیر ماشینو خالی میبرد توام که طبق معمول تو بغل بابابیی بودی ....
خداییش خیلی شیطونی کردی ...
بعدم که رفتیم رستوران و همه قاشق ها رو یکی یکی میکردی دهنت :
برگشتنی که تا پامونو گذاشتیم تو هواپیما مهماندار تا تو رو دید شناخت گفت اوه اوه من این بچه رو خوب یادمه ... ببین چی کار کرده بودی که توی اینهمه مسافر بعد از 4روز هنوز تورو یادشون بود ...
اما هر جور بود با تو به ما خیلی خوش گذشت
قربون اون تیپت برم من .عینک آفتابیتو زدی روی سرت خوش تیپ.