باز باران
ماریانوش عزیزم .امروز یاد روزی افتادم که وجود نازنینت به این دنیا اومد. بارون امروز منو یاد اون خاطره ی شیرین میندازه .وای که چه روزایی بود ...چقدر انتظار کشیدیم ... با به دنیا اومدن تو 3روز مداوم بارون میومد .تو با خودت برکت و به این دنیا آوردی درست مثل امروز .حتما امروزم یه فرشته کوچولویی مثل تو به این دنیا پا گذاشته که باز رحمت خدا جاری شده .... فرشته ی پاک و معصوم دوست دارم....
نویسنده :
مامان الهه و بابا امیر
13:30