شیرین کاری های ماه هفتم زندگی ماریانوش
♥ وای وای وای ... ماریانوش شیطنت هات خیلی زیاد شده .حسابی با هوش شدی و برای به دست آوردن خواسته هات از جیغ و داد استفاده میکنی .تو این ماه تازه فهمیدی راه های بهتری هم برای خوابیدن هست دیگه روی پا نمی خوابی و حتما باید بغلت کنیم و تو خونه راه بریم تا خوابت ببره .همه ی فامیل عاشق کارات شدن .خودتو تو بغل همه ی اونایی که میشناسیشون پرت میکنی.
بابایی برات تاب خریده .خیلی تابتو دوست داری اما تا میشینی توش شروع میکنی دسته های تاب و میخوری و تابت توفی میشه
تقریبا تمامی حروف رو ادا میکنی و مدام میگی " دَدَ دا دو دی دد آی یَ " قربون اون حرف زدنت برم که صداتو میندازی تو گلوتو جلب توجه میکنی
راستی عاشق فرمون ماشینی و دیگه توی کرییرت نمیشینی و همش میخوای بیای تو بغل ، پشت فرمون. (اینو بابا امیر یادت داده آخه میگه دوست دارم ماریا زود رانندگی یاد بگیره تا براش ماشین بخرم)
خلاصه که حسابی با نمک و خوشمزه شدی .
(از طرف مامان الهه)
اینم عکس هفت ماهگیت :
در میان دیدگان مست تو جلوه ای از راز هستی می دوید
از نگاه شیطنت آمیز تو دل ز شادی در برم یکجا طپید
(از طرف مامانی "مامان منیژه")